خداوند، زیباست و زیبایی را دوست داردو خوش دارد که اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(158)
پنج شنبه 93 دی 11 , ساعت 11:33 صبح  

تمثیل در بیان خواندن آب آلودگان را بپاکى

لزوم کسب فیض از اولیاء الله

( 1370)آب گفت آلوده را در من شتاب

 

گفت آلوده که دارم شرم از آب

( 1371)گفت آب این شرم بی‏من کی رود

 

بی من این آلوده زایل کی شود

( 1372)ز آب هر آلوده کو پنهان شود

 

الحیاء یمنع الایمان بود

( 1373)دل ز پایه حوض تن گلناک شد

 

تن ز آب حوضِ دل‌ها پاک شد

( 1374)گِرد پایه‌حوض دل گرد ای پسر

 

هان ز پایه‌حوض تن می‌کن حذر

( 1375)بحر تن بر بحر دل بر هم زنان

 

در میانشان برزخٌ لا یبغیان

( 1376)گر تو باشی راست ور باشی تو کژ

 

پیش‌تر میغژ بدو واپس مغژ

آب: استعاره از راهنما و مرشد.

در: به سوى.

آلوده: استعاره از ناقصى که در بند تعیّنات نفسانى است.

الحَیاءُ یَمنَعُ الاِیمان: استاد فروزانفر این سخن را حدیث دانسته چنان که در احادیث مثنوى آمده است، لیکن آن چه در باب «حیاء» در بحار الانوار ذیل باب «الحَیاءُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الخَلق» مى‏بینیم حیا با ایمان همراه است: الحَیاءُ مِنَ الاِیمانِ وَ الاِیمانُ فِى الجنة. اما در ص 331 همین مجلّد، از اصول کافى از رسول اللَّه (ص) آمده است که: «الحَیاءُ حَیاءانِ حَیاءُ عَقلٍ وَ حَیاءُ حُمقٍ. فَحَیاءُ العَقلِ هُو العِلمُ وَ حَیاءُ الحُمقِ هُو الجَهل.» و مجلسى در بیان حیاء حمق نویسد: «مانند حیا کردن از پرسش از مسائل علمیه، یا گزاردن عبادتهایى که نادانان آن را زشت مى‏شمارند.» و ظاهراً از جمله «الحَیاء یَمنَعُ الاِیمان» همین «حیا» مقصود است، یعنى شرم، از خود را ناقص دیدن یا شرم، از پى توبه و اصلاح کار خود برخاستن. [1]

         رو سخت کن اى مُرتجا مست از کجا شرم از کجا          ور شرم دارى یک قَدح بر شرم افشان ساقیا

          برخیز اى ساقى بیا اى دشمن شرم و حیا                    تا بختِ ما خندان شود پیش آى خندان ساقیا

(دیوان کبیر، ب 112- 113)

 پایه حوض: پاى حوض. فرهنگ نویسان این ترکیب را جاى رسوایى و بد نامى معنى کرده‏اند. در لغت‏نامه و در برهان قاطع ذیل «گردِ پاى حوض گردیدن» نویسد: کنایه از آن است که سر در گم و مبهم در جایى بگردد به واسطه ساختن کارى و به دست آوردن مطلبى. در امثال و حکم همین معنى ذیل این ترکیب آمده است.

در قدیم رسم بود دیواره حوض را بالا مى‏آوردند، سپس دهانه حوض را فراخ‏تر مى‏کردند تا پلّه مانندى شود که بتوان پا را روى آن نهاد و شست. و این پاشویه معمولا خواه به خاطر شستن پا در حوض و خواه به خاطر کم عمق بودن آب گلناک بود. گاهى هم آب حوض پایین مى‏رفت و پاشویه خشک مى‏گردید چنان که بتوان گرد آن راه رفت.

بَرزَخٌ لا یَبغیان: برگرفته است از آیه «مَرَجَ اَلْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ. بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ: دو دریا را روان ساخت تا به هم رسند. میانشان واسطه‏اى است تا به هم در نشوند.»[2]

غژیدن: خزیدن. خود را به زمین کشیدن و رفتن، همچون رفتن کودکان.

( 1370) آب بکسى که آلوده است گفت شتاب کن و خود را بمن برسان شخص آلوده گفت من از آلودگى خود شرم دارم که نزد تو بیایم‏. ( 1371) آب گفت بى‏وجود من این شرم کى خواهد رفت و بى‏من آلودگى تو چگونه ممکن است زایل شود؟. ( 1372) هر آلوده‏اى که از آب رو پنهان کند مصداق الحیاء یمنع الایمان خواهد بود [جمله مزبور حدیثى است که معنى آن این است (حیا تو را از ایمان باز مى‏دارد]. ( 1373) دل از مجاورت حوض تن گل آلوده مى‏شود و تن از برکت آب حوض دلها پاک مى‏گردد. ( 1374) باطراف حوض دل طواف کن و از مجاورت حوض تن بپرهیز. ( 1375) دریاى تن و دریاى دل همواره با امواج خود بیک دیگر حمله مى‏کنند و فاصله این دو دریا مصداق «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» است و بیک دیگر نمى‏رسند. ( 1376) تو اگر کج یا راست مى‏روى همواره خویشتن را بطرف او بکش و در پیرامون او خزیده و گردش کن و از او دور نشو

مولانا «شرم» و «حیا» را تقریباً به معنای پرهیز و کناره‌گیری به‌کار برده است و چنین شرمی، آلودگی و مانع ایمان به حق است. عبارت «الحیاء یمنع الایمان؛ حیا مانع ایمان است»، اشاره به حدیثی دارد که شرم و حیا از کمال‌یابی و آموختن علم و معرفت را مذموم دانسته است وإلّا حیای پسندیده هم داریم که بسیار ممدوح است و موجب کناره‌گیری از معاصی و زشتی‌هاست. مولانا، تن را به حوضی تشبیه می‏کند که آلوده باشد. در مقابل آن، حوض دل را عامل پاک شدن می‏شمارد و با اشاره به آیهْ شریفه سوره الرحمن تن و دل را دو دریای نزدیک به‌هم می‏بیند که میان آنها در معنا فاصله‏ای است. در وجود انسان رویه‏های مادی و معنویِ زندگی در کنار یک‌دیگر است و انسانِ خداجو توجه خود را بیشتر بر جنبه‏های روحانی و معنوی می‏گمارد. مولانا در این‌جا رجا را برخوف ترجیح می‏دهد. انسانِ ره نیافته هم باید خود را به سوی درگاه حق بکشاند.



[1] - احادیث مثنوى (ص 54). ودر بحار الانوار (ج 68، ص 329 باب «حیاء». اصول کافى (ج 2، ص 106

[2] - سوره رحمن،آیه 19- 20


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 122 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401234 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]